از دید مانلی 

مانلی = چیشده کیریستوف چرا دستت این ریختی شده 

کیریستوف = نمیدونم یادم نیست فقط یادمه یه ساعقه بهم خورد یهو چشامو وا کردم تو رو تویه پل که  خون زیادی از دست داده بودی دیدم 

مانلی = کیریستوف کمک کن بلند شم 

کیریستوف = ولی تو که خوب نشدی  

مانلی = نه نیار خر بدو وسایلمو بده باید برم 

کیریستوف = کجا 

مانلی= یه جایی دیگه یه قاتل دنبالمه زود 

کیریستوف = اوکی اوکی باشه 

وسایلمو جمع کردم همینه باید برم 

                                 ***********...............***************     

از دید مارگارت 

ماری= هی سارا ترمو بترکون استرس نداشته باش 

املیا که عین خیالش نبود

گفت = تو بهتر بود جای من بری اخه کدوم ادم عاقلی ساعت 7 صبح می خواد ترم دوم بگیر 

تقریبا داشتم سارا رو به در مدرسه می کشوندم 

ماری= برو بینیم بابا یه ساعتی وقت منم خالیه راستی 

املیا= هان 

ماری = می خوام اپارتمانمون که واسه خودمونه خدارو شکر کامل خریدیمش رو اجاره بدم دوتا اتاقو چطوره پولم بیشتر در میاد 

املیا= افرین افرین همین مونده یه زن نق نقو پیر دیگه اضافه بشه 

زدم پس کلش و گفتم = هوی یابو نق نقو پیر عمته 

  خندید و گفت = من برم بایییی 

مارگارت = فایتینگ 

.... = اممممم ببخشید خانوم خیلی یهویی مکاملتون رو شنیدم خونه اجاره میدید 

مارگارت = اوه بله شما 

.... = مانلی هستم 

ماری = خوشبختم منم مارگارت هستم 

واو بلاخره مانلی هم دیدم املی چرا داری خرابکاری میکنی احمق 

بعد اینکه صند کلی چیز می رو بررسی کردیم اون قرار شد طبقه پایین ما باشه 

 

 

........ 

پایان منتظر پارت بعد باشید طولانی نشد چون من هنوز مریض احوالم خوب بشم طولانیم میشه بابای ساعت 6 و 43 دقیقه است خخخخ قوقولی قوقول بیدار شید 

شنگول = از دست رفت 

 

نظر بدید